افغانستان از زمان شکلگیری، همواره درگیر جنگ بوده است و این جنگها و نبردهای خونین به جز تباهی، ویرانی و نابودی هیچ ارمغان دیگری برای مردم این کشور نداشته و در عوض کشور را به عقب رانده و جلو هرگونه ترقی و پیشرفت را گرفته است. نظر به اینکه حجم بیشتر این جنگها و منازعات در پنج دههی اخیر داخلی بوده است، آسیبها و صدمات جبرانناپذیری بر پیکر این کشور وارد ساخته که در این میان، تأثیرات آن بر نهاد ضعیف و نحیف معارف جدید کشور کاملاً مشهود و محسوس است. با توجه به اینکه مباحث این نوشتار را بررسی تأثیرات جنگها و منازعات داخلی بر معارف جدید افغانستان تشکیل میدهد، از اینرو لزوماً مسئله جنگ و درگیری از زمانی بررسی میگردد که همتراز با شکلگیری معارف مدرن در این کشور است. اگر چنانچه شکلگیری معارف جدید را از زمان امیر شیرعلیخان بدانیم، نَفَس آن را تعنّد و دشمنی امیر عبدالرحمن خان کاملا قطع کرد و چنانچه شکلگیری آن را به زمان حبیبالله خان برگردانیم، شورش حبیبالله کلکانی آن را ازهم پاشید. بعد از آن کودتاه هفت ثور، تجاوزها، اشغالها و جنگهای خونین داخلی در طول نزدیک به پنج دههی اخیر، معارف جدید را زمینگیر کرده و تنها توانست در طول بیست سال نظام جمهوریت یک نفس بکشد که در این عمر کوتاهی خودش آثار و برکات زیادی داشته است.